برخورد عادی دو نوع عصبیت عربی، که از نظر تحلیل تاریخی اجتماعی، برخورد خصمانهی دو جریان قومی را قهری میداند.
نهضت
عاشورا نیز به مثابه یک قیام تحول ساز در بستر تاریخ مبتنی بر نظام
اندیشهای و تحلیلی امام حسین( ع) به وقوع پیوست این قیام هدفمندی خلقت و
آفرینش، باور به علیت در حوادث در کنار به رسمیت شناختن نقش اراده و اختیار
انسانی در ایجاد تغییرات و مسوولیت دینی در قبال حوادث و نگرشی یکپارچه
نسبت به شناخت و تعریف «قدرت» به عنوان بخشی از حق و فهمی تاریخ ساز از
حضور در هستی برای انسان را نشان میدهد.
لذا تبیین حرکت امام، ضرورت
تامل در فلسفه و تاریخ از دیدگاه اسلام را میطلبد و نیز این حرکت یک جنبش
پویای تاریخ ساز با ماهیت دینی است که بدون در نظر گرفتن بعد جهانی تاریخی و
نگاه پویایی شناسی اجتماعی یا جامعه شناسی تاریخی، جایگاه واقعی و تاریخی
آن کمتر قابل درک است.
تاکنون تحلیلهای متعددی از حادثهی عظیم
کربلا و اهداف قیام سیدالشهدا( ع) صورت گرفته و از منظرهای مختلفی
به آن نگریسته شده است. اصولا سه نوع تفسیر از واقعه کربلا در جهان
اسلام و بین اهل سنت وجود داشته است: در تفسیر اول افرادی چون ابوبکر
ابن عربی( متوفی۵۴۳) و ابن تیمیه( متوفی۷۲۸) [۱] و به دنبال آن وهابیون
متاثر از او، بر حاکمیت اموی صحه میگذاشتند و جنایات یزید را اینگونه
توجیه میکنند که یزید شخص صالحی بود و عمل ابیعبد الله( ع) یک
حرکت شتابزده و شورش گونه و تحت تاثیر تحریکات تندروان و اوباش کوفه
انجام گرفت.
گروه دوم همچون ابن خلدون( متوفی۸۰۸) ، بر نگرش
امثال ابن عباس، عبد الله بن عمر و محمد بن حنفیه صحه میگذاشتند و
معتقد بودند که یزید شخص فاسدی بود و قیام علیه او لازم بود ولی
حسین بن علی( ع) در برآورد قدرتش در مقابل یزید دچار اشتباه محاسبه
شد.
قدرت یزید بیش از حدی بود که ایشان محاسبه میکردند و قدرت نظامی
امام در حدی نبود که بتواند بر دشمن پیروز شود، به همین جهت قیام او
نتیجه بخش نبود.
این نگرش عکسالعمل یزید را نسبت به حسین بن علی( ع) غیر قابل توجیه میداند و آن را محکوم میکند.
منبع : مقاله ابعاد تاریخی ـ تحلیلی قیام عاشورا