پدیده مهاجرت قدمتی طولانی در زندگی بشر دارد.
اولین گونههای سبک زندگی بشری با کوچ و مهاجرت دایمی توامان بود.
آشنایی
انسان با کشاورزی و یکجانشینی کم کم مهاجرت را در حاشیه قرار داد اما
همچنان به عنوان یک شیوه زندگی، مورد توجه بخش قابل توجهی از انسانها
بود.
انقلاب صنعتی و تحولاتی که در پی آن در حوزه اقتصاد شهری رخ داد
باعث شد تا یکبار دیگر پدیده مهاجرت در صدر توجهات قرار گیرد بویژه زمانی
که انقلاب صنعتی به کشورهای جهان سوم راه یافت و به دنبال آن سیل جوانان
روستایی جویای کار روانه شهرهای این جوامع شدند، مهاجرت و پیامدهای آن به
یک معضل اجتماعی تبدیل شد.
از این زمان بود که توجه به علل پیدایش و
پیامدهای این پدیده در حوزه علوم اجتماعی و انسانی منجر به شکل گیری آثار
علمی در این زمینه گردید آثاری که بزرگترین نقصشان تمرکز روی پیامدهای
اقتصادی مهاجرت است و در حوزه پیامدهای فرهنگی و سیاسی آثار اندکی وجود
دارد.
به همین دلیل این پژوهش تلاش دارد با عطف توجه به پیامدهای سیاسی و
فرهنگی مهاجرت در غنا بخشیدن به آثار علمی مربوط به مهاجرت کمک کند.
بنا بر این مطالعه نسبتا جامع، مهاجرت، مستلزم کوششی میان رشتهای است.
هدفی که در این مقاله جامعه شناختی دنبال میشود بررسی رابطه متقابل نظری مهاجرت و نابرابری است.
همچنین، در این اثر با استفاده از دادههای آماری حاصل از سرشماریهای ادواری ایران، به تحلیل این رابطه میپردازیم.
از
این رو، روش این تحقیق، مطالعه اسنادی- نظری است و کوشش میشود با استفاده
از تحلیل ثانویه بر پایه دادههای آماری موجود، پشتوانهای واقعی برای
یافتههای نظری فراهم نماییم.
چارچوب نظری این پژوهش که برپایه مروری
گذرا بر نظریههای کلاسیک مهاجرت صورت میگیرد، رویکرد برد متوسط «گزینشی
بودن مهاجرت» است که میتواند برای رسیدن به هدف این مقاله و تحلیل رابطه
بین مهاجرت و نابرابری کمک کننده باشد.
نتایج این بررسی نشان میدهد که رابطه مهاجرت و نابرابری نیز گسترده و چند بعدی است.
به
این معنا که حرکات جمعیتی نه فقط باعث تغییر چگونگی پراکندگی جمعیت در
درون یک منطقه جغرافیایی میشود، بلکه در ساختارهای شغلی، رفاهی، جنسی،
آموزشی، و همچنین در حوزههای عمدهای که در بالا نام برده شد، تغییراتی
را ایجاد مینماید.
هر کدام از این تغییرات نیز به نوبه خود شرایط نابرابری را پیچیدهتر مینماید و زمینه را برای مطالعه دقیقتر موضوع فراهم میکند.
منبع : مقاله مهاجرت در نظریات ارزش ها و تغییر ارزش ها
جامعه و نمونه آماری، شامل دانشجویان( دختر و پسر) استعداد درخشان دانشگاه سمنان( ١١۴ نفر) در نیمسال دوم تحصیلی ۹۶-۹۵ بود.
یافتههای
پژوهش، ۷ عامل اصلی بهعنوان عوامل موثر بر گرایش به مهاجرت دانشجویان
نخبه از دانشگاه سمنان را نشان داد که در این میان، عوامل علمی آموزشی و
روانشناختی به ترتیب بالاترین میانگین را به خود اختصاص دادند؛ همچنین
نتایج آزمونهای نیکویی برازش مدلهای کمی، نیز برازش مناسب مدل نهایی
عوامل موثر بر گرایش به مهاجرت دانشجویان نخبه را از دانشگاه سمنان تایید
کرد.
نتایج نشان داد که مسیله مهاجرت دانشجویان نخبه از دانشگاه مطابق
با یافتههای پژوهش، تنها براساس یک متغیر، مورد بررسی و تحقیق قرار
نمیگیرد بلکه متغیرهای متعددی همچون عوامل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی،
اقتصادی، سازمانی، روانشناختی و علمی آموزشی در ارتباط با یکدیگر و بهطور
همزمان در نظر گرفته میشوند.
متاسفانه جمهوری اسلامی ایران ازجمله کشورهایی است که به طور پیوسته با پدیده فرار مغزها روبرو بوده است.
پژوهش
حاضر، ازنظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر نحوهی گردآوری دادههای
موردنیاز، یک پژوهش توصیفی و تحلیلی از نوع همبستگی میباشد.
جامعه آماری
این پژوهش، دانشجویان سال تحصیلی ۹۴-۹۳ و دانش آموختگان سال تحصیلی ۹۵-۹۴
صاحب استعدادهای برتر و نخبه ۵ دانشگاه مهم کشور بودند که تحت پوشش بنیاد
ملی نخبگان بوده و محل تحصیل یا سکونت آنها شهرتهران و تعداد آنها در مجموع
۲۸۹۷ نفر بود.
ازاینرو تعداد ۴۰۰ پرسشنامه توزیع گردید که ۳۴۸ پرسشنامه عودتداده شده و قابل استفاده قرار گرفت.
گردآوری
دادهها با استفاده از ابزار پرسشنامه انجام یافته و تحلیل مدلها در هر
بخش بارویکرد مدل یابی معادلات ساختاری و با نرم افزارهای SPSS و
Smart-PLS انجام یافت.
پایایی سازههای تحقیق نیز بااستفاده از شاخص آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی مورد تایید قرار گرفت.
همچنین سازهها ازنظر روایی همگرا در حد بسیارقابل قبولی قرار گرفتند.
نتایج
تحلیل دادهها در قالب مدل روابط اصلی مشخص نمود که تسهیلات و
حمایتهای بنیاد ملی نخبگان در سطح دانشجویان و دانش آموختگان بر کاهش
تمایل اجتماع نخبگانی به مهاجرت موثر است و این تاثیر منفی ومعنادار
میباشد.
ازاینرو پیشنهاد میگردد که این تسهیلات بهطورکلی توسط بنیاد ملی نخبگان ادامه یافته و تقویت گردند.
منبع: مقاله مهاجرت نخبگان در ایران
در این میان «پارهتو»، «موسکا» و «میلخز» از طیف نظریهپردازان نخبهگرا
هستند و بهنوعی نظریهای افراطی و جبرگرایانه درباره نقش نخبگان در پویش
سیاسی ارایه میدهند، اما« برنهام» و «میلز» پذیرش نخبگان را بهعنوان
پدیدهای واقعی در حیات سیاسی انسان و نوعی انحراف از مسیر دموکراسی مطرح
میکنند و آنرا تهدید اصلی برای دمکراسی و حاکمیت مردم میدانند، لذا
هیچگونه نقش زیربنایی برای این پدیده قایل نیستند.
بنابر این، پاره تو
در طرح اندیشه خود، عمدتا بر موضوع روان شناختی افراد تاکید دارد و انسان
را به لحاظ ماهیت روان شناختی خود به دو گروه نخبه و توده تقسیم میکند و
معتقد است که قدرت همیشه دردست نخبگان بوده و خواهد بود و «تاریخ گورستان
اشراف سالاریهاست.
پاره تو، جامعه شناسی سیاسی خود را در مجادله با
مارکسیسم ارایه کرده و به این اندیشه مارکس که نوید میداد نهایتا نوبت
تودهها خواهد رسید و با قهر انقلابی خود، جریان انحرافی تاریخ را که موجب
تقسیم جامعه انسانی به دو بخش اقلیت نخبه و اکثریت توده و در نتیجه باعث
بیگانگی آنها از یکدیگر و از محصولات تولیدی خود شده است حقیرانه
مینگریست.
میلز بیش از پیش متقاعد شده بود که دموکراسی در آمریکا، به
علت تمرکز فزاینده قدرت سیاسی در دست یک گروه نخبه سه گانه مرکب از مقامات
بلند پایه حکومت فدرال، سرآمدان شرکتهای بزرگ و افسران بلند پایه ارتش
تضعیف میشود.
اما در اندیشه نخبهگرایان جدید دموکاسی نه به عنوان یک
نظام ارزشی مورد وفاق است بلکه همان گونه که شومپیتر اذعان میدارد دموکراسی
صرفا به عنوان یک نظم نهادی برای رسیدن به تصمیمهای سیاسی مورد توجه
قرار میگیرد.
در دوران معاصر، تاثیر رسانههای نوین تا حد بسیار
زیادی در ایجاد آگاهیها و تحرک تودهها برای ایجاد تحولات اجتماعی چه در
سطح داخلی و بینالمللی موثر بوده و نخبگان حکومتی در این دوران نسبت به
اقدامات خود مسیولیتپذیر و پاسخگوتر شدهاند.
در ضمن رسانههای نوین
به عنوان تریبونی برای گروههای سیاسی معترض و اقلیت میتواند منجر به
تضعیف حکومتیهای اقتدارگر و گسترش دموکراسی شود.
اما به تدریج این واژه از نظر اجتماعی به گروهی برتر از نظر توانایی یا امتیاز اشاره داشت.
(
۲)
نخبه گرایی در نگاه کلی با تاریخ اندیشه سیاسی پیوند خورده است به گونهای
که با پیگیری آن در تاملهای فکری «افلاطون» میتوان ریشه این مفهوم را
در یونان باستان رصد کرد.
نخبه گرایی در اندیشه سیاسی دوره میانه جریان مییابد و در دوره مدرن به تکامل میرسد.
منبع : مقاله نظریات نخبه گرایی
این نوع نگاه، پرسشهای مهمی را به دنبال دارد که؛ علت بیان پراکنده این
گزارههای اخلاقی چیست ؟، چه نظامی بر این آیات حاکم است؟ و جایگاه این
نظام در مجموعه نظام معارف اسلامی چیست؟ در این مقاله تلاش شده تا اولا؛
رابطه میان آیات اخلاقی قرآن و نظام معارف اسلامی تبیین شده، و ثانیا؛ نظام
حاکم بر این آیات و جایگاه آن در تحول و تکامل دین اسلام، ترسیم گردد.
بدین
منظور، از روش «تحلیل محتوا» برای استخراج، طبقه بندی و مقوله بندی
گزارههای اخلاقی استفاده شده تا در مرحله اول؛ اصول و مبانی حاکم بر
ساختار این نظام اخلاقی استخراج، و در مرحله دوم؛ مولفههای آن بر مبنای
منابع اصیل و ثقه اسلامی، مورد سنجش قرار گیرند.
واژههای کلیدی: قرآن کریم، دین، فرد، اجتماع، نظام اخلاقی، تحلیل محتوا.
از
این تحقیق فهمیده شد که تمام غرایز و صفاتی که ذات انسان براساس آن سرشته
شده( مثبت یا منفی )، لازمه کمال و مقدمه تعالی و رشد انسان است و اگر بعضی
از ویژگیهای انسان در آیاتی از قرآن مورد نکوهش قرار گرفته، ناظر به آن
جهتی است که انسان آن را در مسیر غیرصحیح و خارج از حد اعتدال به کار
میگیرد و یا نکوهش نسبی است؛ یعنی وقتی انسان در بعضی از جهات با بعضی از
موجودات مقایسه و یا با عظمت الهی سنجیده میشود، صفات نقص به او نسبت داده
میشود.
بدین ترتیب، چرایی توصیفهای دوگانه قرآن از انسان معلوم میگردد و تعارض ظاهری بین آیات ستایشآمیز و نکوهشآمیز برطرف میشود.
یکی
از محوریترین مباحث قرآنی، بحث ابتلا و امتحان در قرآن است که اطلاع و
آگاهی از معنا و فلسفه آن و راههای برون رفت از آن، تاثیر غیر قابل
انکاری در سعادت بشر دارد.
این نوشتار پس از مفهوم شناسی واژه های،
ابتلا، فتنه و امتحان، به این نکته میپردازد که فلسفه آزمایش الهی به
تکامل رسیدن انسان، رحمت الهی و برگشت انسان به سوی خداست و راهکارهای برون
رفت موفقیت آمیز از آزمایش، صبر، تقوا، تسلیم در برابر خدا و .
نویسنده
سپس به دو نوع عکس العمل انسان یعنی سپاسگذاری و کفران نسبت به آزمایش
الهی اشاره میکند و خاطر نشان میسازد که در آزمایش اولا که در آزمون باید
مجهول وجود داشته باشد و ثانیا تناسب افراد با آزمون هم باید رعایت شود.
در
پایان نویسنده به این نتیجه میرسد که از نظر قرآن نقش انسان در بلا و
گرفتاری، نقش قابل توجهی است و اثر آزمایش نیز تربیت انسان است.
منبع : مقاله آیات شرّ در قرآن کریم
با استفاده از روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی، ١۲۰ نفر از اعضای هیات
علمی دانشگاه ارومیه، صنعتی ارومیه و پیام نور ارومیه به صورت طبقهای
تصادفی بهطور تصادفی انتخاب شدند.
دادههای تحقیق پس از جمعآوری براساس
فرضیههای پژوهش و با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل
رگرسیون چند گانه تحلیل شدند نتایج گویای آن است که: بین تغییر سازمانی
براساس عوامل مدیریتی با عملکرد سازمانی رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد.
همچنین مشخص شد که عوامل مدیریتی میتوانند بهطور مثبت و معنیداری عملکرد سازمانی را پیشبینی کنند.
بر این اساس یکی از عواملی که در راستای عملکرد سازمانی میبایست مورد توجه قرار گیرد تغییر سازمانی براساس عوامل مدیریتی است.
طی سالیان متمادی، فناوری تاثیر بسیار شگرفی بر توسعه روابط انسانی و پیشرفت تمدن بشری گذاشته است.
امروزه
دیگر فناوری به تمامی ابعاد زندگی بشری وارد شده و تحولات چشمگیری که همه
روزه در آن صورت میپذیرد، زندگی انسانها را بیش از پیش تحت تاثیر خود قرار
داده است.
از این رو، موفقیت دولتها، صنایع مختلف، شرکتهای خصوصی و
دولتی و تک تک افراد یک جامعه، به چگونگی بهره برداری و استفاده از فناوری
وابسته شده است.
اگر در سازمانی انتظار تغییر مثبت( تحول) را داشته
باشیم نخست باید مقدمات آن را فراهم کنیم سپس با یک برنامه ریزی مناسب،
جامع، مدون و منسجم اقدامات لازم را به اجرا بگذاریم.
تحول یک ضرورت اجتنابناپذیراست.
هدف
تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین فناوری اطلاعت با نگرش تفکرسیستمی بر فرآیند
شیوههای نوین کسب و کار با ایجاد تحول سازمانی درسازمان در شرایط اقتصاد
مقاومتی میباشد.
برخی از ویژگیهای جهان امروز از قبیل، تغییرات
پرشتاب، پیچیدگی فزاینده، رقابت روزافزون و افزایش شدید تولید دانش،
سازمانها را بیتردید ملزم به ایجاد هر دو تغییر) درونی و بیرونی( میکنند؛
بنابراینسازمانها به منظور بقا و پویایی، مجبورند خود را با تغییرات محیطی
منطبق کنند.
در تغییرات سازمانی که بعد از تنش محیطی در آن ایجاد
میگردند شامل: تغییر در محل کار، شرایط استخدام، باورها، ارزشها ونگرشها و
مهمتر از همه تمام مولفهها را نیز در بردارد باعث تغییر در فرهنگ یک
سازمان میگردد.
بهطورکلی رمز ماندگاری یک سازمان در جهان پرتلاطم امروز، همگام و همسو شدن با تغییرات پیچیده بیرونی است
منبع : مقاله تغییر سازمانی